لحظه های شیرین زندگی درکنارتو

عکس ونوشته

صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من | پروفايل | قالب وبلاگ



اب را گل نکنیم

اب را گل نکنیم

در فرودست انگار کفتری میخورد اب

...یادر ابادی کوزه ای پر میگردد

اب را گل نکنیم

شاید این اب روان میرود پای سپیداری

                                          تا فرونشیند اندوه دلی

دست درویشی شاید

                                  نان خشکیده فرو برده در اب

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 22:2 توسط ترانه

خوشا به حال....

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

ودست منبسط نور روی شانه انهاست

نه وصل ممکن نیست

همیشه فاصله ای هست

....وعشق صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که غرق ابهامند


 

 

 

 

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 21:57 توسط ترانه

سوره تماشا

به تماشا سوگند

وبه اغاز کلام

واژه ای درقفس است

حرف هایم مثل یک تکه چمن روشن بود.

من به انان گفتم:

افتابی لب درگاه شماست

که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد

 

و به انان گفتم

سنگ ارایش کوهستان نیست

همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است

که رسولان همه از تابش ان خیره شدند

پی گوهر باشید

لحظه هارا به چراگاه رسالت ببرید

ومن انان را به صدای قدم پیک بشارت دادم

وبه نزدیکی روز و به افزایش رنگ

به طنین گل سرخ پشت پرچین سخن های درشت

و به انان  گفتم

هرکه در حافظه چوب ببیند باغی

صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش ارامترین خواب جهان حواهد بود

انکه نور از سر انگشت زمان برچیند

می گشاید گره پنجره هارا با اه

زیر بیدی بودیم.

برگی از شاخه بالای سرم چیدم گفتم:

چشم را باز کنید ایتی بهتر از این می خواهید

می شنیدم که بهم میگفتند

سحر میداند سحر

سر هر کوهی رسولی دیدند

ابر انکار به دوش اوردند

باد را نازل کردیم

تا کلاه از سرشان بردارد

خانه هایشان پر داوودی بود

چشمشان را بستیم

دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش

جیبشان را پرعادت کردیم

خوابشان را به صدای سفر اینه ها اشفتیم.

 

شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 18:25 توسط ترانه

دوست

چترهاراباید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید

عشق را زیر باران باید جست


شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 15:17 توسط ترانه

کودکی

هنگام کودکی

در انحنای سقف ایوان ها

درون شیشه های رنگی پنجره ها

میان لک های دیوار ها

هر جا که چشمانم بی خودانه در پی چیزی ناشناس بود

شبیه این گل کاشی را دیدم 

وهرباررفتم بچینم

 

رویارویم پرپر شد


پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:27 توسط ترانه