از خدا دیگر هیچ نمیخواهم..
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ...
دیگر ارزویی هم ندارم..رویایم را میخواستم که به ان رسیدم...
دنیارا میخواستم که انرا بدست اوردم..رویایی که همان دنیای من است..
وتویی که همه ی دنیای منی...
عکس ونوشته
صفحه اصلي
|
عناوين مطالب |
تماس با من
|
پروفايل |
قالب وبلاگ
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ...
دیگر ارزویی هم ندارم..رویایم را میخواستم که به ان رسیدم...
دنیارا میخواستم که انرا بدست اوردم..رویایی که همان دنیای من است..
وتویی که همه ی دنیای منی...
مرد من نه با اسب سفید می اید... نه با بنز سیاه..مرد من با دوپای خودش می اید..
مردمن نه با حساب پر و نه با شرکتی درفلان جای شهر..که با غرور ومردانگی اش می اید..
مرد من انقدر هم رویایی نیست...یک ادم ساده که میتوان از قامتش مغرور شد..
که میشود خستگی اش را فهمید..که چشمانش حرفی جز برای من ندارد...
باید زن باشی تا بفهمی حتی یک شاخه گل وقتی از دست مردی میرسد..
که دستانش جز برای تو نیست..چه عشقی دارد..هزار کادوی گرانقیمت پیشکش..
باید زن باشی تا ببینی همان دست هاچیزی است فراتر از دست محکم..
امن است اطمینان دارد..
مرد من مرد می اید..........
گاه دلتنگی ها ازجنس اشک اند وگاه..
از جنس بغض...
گاه سکوت میشوند و گاهی خاموش میمانند..
گاه هق هق میشوند ومیبارند..
دلتنگی من اما برای تو جنس غریبی دارد..